به همت نمایندگی قم بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در قم، نشست علمی «سیره امام جواد علیهالسلام و بررسی یک شبهه تاریخی» همزمان با روز شهادت آن امام همام در تاریخ 31 تیر 99 ساعت 30 : 10 در سالن نشست شیخ طوسی(ره) این نمایندگی برگزار شد.
ارائهکننده این نشست، آیتالله یوسفی غروی؛ مدرس عالی حوزه و استاد تاریخ اسلام به بررسی یکی از شبهات تاریخی مربوط به ازدواج امام جواد علیهالسلام با ام الفضل و درنتیجه شهادت امام جواد علیهالسلام، پرداخت. ایشان اظهار کرد: برخلاف آنچه در مورد سن امام جواد(ع) در ازدواج با امالفضل مطرحشده، باید گفت روایات معتبر دال بر ازدواج امام با وی در سنین بالاتر یعنی ۱۶ سال به بالا بوده است.
آیتالله یوسفی غروی بیان کرد: در روایت بیانشده است که امام جواد(ع) فرمودند فرزندانتان را به نام من نامگذاری کنید، اما با کنیه ابوالقاسم جمع نکنید؛ در همین رابطه یکی از فتاوای شاذ مرحوم صدوق آن است که طبق ظاهر این حدیث، حکم به حرمت استفاده همزمان از نام «محمد» و کنیه ابوالقاسم داده است.
ایشان بابیان اینکه یکی از شبهات پیرامون زندگی امام جواد(ع)، بحث ازدواج با امالفضل است، اضافه کرد: البته این شبهه در میان شیعه مطرح نیست که امام رضا یا خود امام جواد(ع) امالفضل را خواستگاری کرده باشند و همه متفقاند که مأمون این ازدواج را پیشنهاد کرد.
استاد حوزه تصریح کرد: همیشه اینگونه نبوده که پیامبر و ائمه از کسی خواستگاری کنند بلکه بسیاری از اوقات این خود افراد بودند که دختران خود را برای ازدواج پیشنهاد میدادند. نکته جالب اینکه پیامبر و ائمه در عدم پذیرش این درخواست چندان مختار هم نبودند زیرا اگر نمیپذیرفتند فسادهای بسیاری ایجاد میشد و برچسب بسیار بدی به آن دختر یا خانواده وی به شکل ناخواسته وارد میشد.
وی گفت: بنده در پنجاه سال پیش در کربلا شاهد بودم که پدری به خاطر قتل دختر خود در زندان بود. جرم وی هم همین مسئله بود که شخص سرشناسی که او دخترش را به او برای ازدواج پیشنهاد داد از این کار امتناع کرد و پدر به همین خاطر دختر را کشته بود. زیرا گمان میکرد که مردم درباره دختر او فکر بدی میکنند که او حتماً کاری کرده است که این مرد از ازدواج با او امتناع کرده بود.
استاد یوسفی غروی بیان کرد: یکی از این افراد اشعث بود که جعده را به امام علی(ع) برای خواستگاری امام حسن(ع) پیشنهاد کرد و اینگونه نبود که امام خودشان به خواستگاری وی بروند. همین مسئله در خصوص مأمون و امام جواد(ع) نیز صادق است.
ایشان گفتند: شیخ صدوق نقل کرده است که صاحب بن عباد، از وزرای آلبویه در مقطعی مورد اتهام خیانت از سوی حکومت قرار گرفت. او برای رهایی از خطر جانی، خود را به بارگاه امام رضا(ع) رساند و یک هفته تا ده روز آنجا ماند تا خبر رسید که سوءظن برداشتهشده است و به وزارت برگشت و جایگاه بهتری هم پیدا کرد.
استاد تاریخ حوزه علمیه ادامه داد: وی ازاینپس تصمیم گرفت سالانه به مشهد برود یا افرادی را بفرستد و چون چند مرتبه شیخ صدوق را فرستاد، وی هم کتاب عیون اخبارالرضا(ع) را به این وزیر داد.
آیتالله یوسفی غروی بابیان اینکه شهادت ثالثه از دوره آلبویه رواج یافت، افزود: بعدها شیعیان شش امامی اسماعیلیه در مصر، داعیهدار شهادت ثالثه شدند و در آستانه درب مساجد میایستادند و تا کسی شهادت ثالثه را نمیگفت، شکمش را میدریدند که البته هدفشان عمدتاً برچیدن بساط تشیع دوازدهامامی بود.
استاد حوزه بابیان اینکه فقهای ما هنوز شهادت ثالثه را با عدم قصد جزئیت و صرفاً با نیت تقرب جایز میدانند، به برخی روایات در مورد حضور امام رضا در مرو و ماجرای ازدواج امام جواد(ع) اشاره کرد و ادامه داد: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده که مأمون، امام رضا(ع) را به مرو دعوت کرد و تا جایی پیش رفت که حضرت دید او دستبردار نیست، لذا امام دعوت را پذیرفت؛ مأمون دو نفر را به خدمت حضرت گماشت که شیعه نبودند، ولی در جوار امام هدایت شدند؛ یکی یاسر که بعد از شهادت امام رضا(ع) به قم آمد و دیگری اباصلت هروی بود. اباصلت فرد مسئلهدان و عربیدان بود و روایات را هم میدانست و افراد بهعنوان عالم به وی مراجعه میکردند.
وی افزود: مأمون اباصلت را مجاور امام قرارداد، اما بعدها مأمون متوجه شد که او تحت تأثیر امام قرارگرفته و حتی اخبار نادرستی را به مأمون منتقل میکند، لذا دو سال او را به هرات تبعید کرد و در حقیقت مفقودالاثر شد.
استاد یوسفی غروی تصریح کرد: همچنین محمد بن یحیی در کتابش آورده که مأمون، کنیزی را خرید و به امام رضا(ع) داد، ولی امام آن را به فرد دیگری بخشید و سال بعد دوباره کنیزی فرستاد، اما امام هر دو کنیز را نپذیرفت؛ اینکه مأمون در دو سال حتی یکبار تصمیم نگرفت و به روی خود نیاورد که خانواده حضرت نزد ایشان بیایند و فقط کنیز پیشنهاد میداد، سبب شد تا حضرت زیر بار نرفت و ترفند مأمون به خطا رفت.
استاد تاریخ اسلام حوزه بابیان اینکه مأمون دو دختر یعنی ام حبیب و امالفضل داشت، افزود: برخی نقلها ذکر میکند که امام جواد(ع) بین هفتتا هشت سال سن داشت که از راه غیرطبیعی و معجزه به مرو آمد؛ این روایت در میان ما شیعه، شهره شده است. همچنین نقل میشود که هر دو دختر مأمون به عقد پدر و پسر(امام رضا(ع) و امام جواد(ع)) درآمدند، ولی روایات معتبرتری در این زمینه وجود دارند که باید به آنها متوجه شد.
وی بیان کرد: ابراهیم عباسی آورده که در این مقطع که سن امام جواد(ع) شش یا هفت سال بود، تنها عقدی برای امام رضا(ع) با ام حبیب یعنی دو سال بعد از حضور امام به مرو انجام شد. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا(ع) هم این مطلب را بیان کرده است، زیرا هیچ خبری از ارتباط امالفضل با امام جواد(ع) در این مقطع در دست نیست، ولی حدود ۹ سال بعد مأمون، امام جواد را به بغداد فراخواند و دخترش را به عقد حضرت درآورد و امام در این وقت، ۱۶ سال سن داشت(۲۱۱ هجری).
تصحیح یک اشتباه تاریخی
ایشان بابیان اینکه برخی این اشتباه را مطرح میکنند که هر دو عقد یکجا بوده است، ولی این درست نیست، گفت: حتی شیخ مفید هم این اشتباه را نقل کرده است. از محمد بن فرج نقلشده که امام جواد در سال ۲۱۱ به من بسته پولی داد و فرمود به بازار بردهفروشان بروم و کنیزی برای ایشان خریداری کنم . امام نشانیهای آن زن را هم دادند که نشاندهنده این است که ائمه ما زنان خود را که نسب امامت از آنها امتداد مییافت را چگونه انتخاب میکردند. سپس حضرت با سمانه مغربی ازدواجکرده و از ایشان صاحب فرزندی شدند که نام ایشان را علی گذاردند و ایشان هم امام دهم شیعیان گردید.
استاد یوسفی غروی تصریح کرد: از محمد بن عیسی یقطینی نقلشده که مأمون در مدینه مأمور پستی (جاسوس) به نام محمد بن ابراهیم مکی داشت که شخصیت خیرخواهی بود؛ یقطینی میگوید، مکی به من نامهای نشان داد که به مأمون گزارششده من در مدینه بودم که فرزندی از سمانه برای امام جواد(ع) در سال ۲۱۲ هجری به دنیا آمد.
وی افزود: در اوایل سال ۲۱۱ وقتیکه مأمون، امام جواد را برای امالفضل فراخواند، علی بن ابراهیم گفته که نزدیکان وی به مأمون اعتراض کرده و گفتند این فرمانروایی و حکومت را که بااینهمه زحمت به دست آوردهایم را از چنگ ما بیرون نکنی. مأمون گفت خاموش باشید، از احدی از شما گفتار بد در حق فرزند علی بن موسیالرضا(ع) را نمیپذیرم. گفتند آیا دخترت را به ازدواج طفلی درمیآوری که میان حق و باطل تمییز نمیدهد؟ و مأمون جواب داد که او در ناسخ و منسوخ و تأویل قرآن از شما داناتر است که اشاره به علم وافر امام دارد.
استاد یوسفی غروی اضافه کرد: همچنین در آخر یکی از خبرهای علی بن ابراهیم قمی آمده که مأمون به کسانی که به ازدواج امالفضل اشکال کرده بودند، گفت اهل این خانواده مانند دیگران نیستند؛ مگر نمیدانی پیامبر، علی را درحالیکه ۱۲ سال داشت، به اسلام و ایمان فراخواند و همین مقامات برای فرزندان علی بن ابیطالب(ع) و ازجمله امام جواد(ع) هم وجود دارد. به همین دلیل صدوق میگوید مأمون شیعه بوده، ولی شیعه امامکش بوده است.
استاد حوزه علمیه بابیان اینکه مفید هم در ارشاد آورده حضرت در وقت عقد امالفضل ۱۶ ساله بود، افزود: مفید در ارشاد نقل کرده که مردم در سفری با حضرت، نماز مغرب را به امامت ایشان خواندند. ازجمله کراماتی که از امام در این سفر بروز یافت، این بود که قبل از نماز، دو درخت کنار محلی که نماز خواندند وجود داشت و میوه نارس داشت، ولی بعد از نماز امام تفقدی بر درخت کرد و درخت میوههای شیرینی در اختیار مردم قرارداد.
ایشان تصریح کرد: پسازاینکه مأمون امام جواد را به برای عقد دختر به بغداد فراخواند علی ابن ابراهیم قمی میگوید که در این زمان از نزدیکان خاندانش آمدند که تو را به خدا این فرمانروایی که به چنگ آوردهایم را خارج نکنید و نگذارید که علویان اینچنین در حکومت آمدوشد کنند و دختری از ما را به او بدهید.
وی افزود: مأمون پاسخ داد که خاموش باشید که از احدی از شما این حرف را نمیپذیرم. آنها گفتند که آیا دختر خود را به تزویج نوجوانی درمیآوری که در دین خدا به فقهی نرسیده و نه فریضه و سنتی را نمیشناسند و میان حق و باطل تمییز نمیدهد؟ مأمون گفت که او از شما فقیهتر بهحکم خدا و رسول و فرایض است و کتاب خدا را از شما بهترمی خواند و تفسیر و تأویل آن را از شما بهتر میداند. این مرد از شما بهتر است و بر این قرار از نزد او بیرونشدند.
این کارشناس تاریخ اسلام بیان کرد: بزرگ داور آن دوران یحیی ابن اکثم بود. او را با هدایایی دلگرم کردند که نزد امیر برود و در محلی که امام جواد(ع) حاضر است سؤالی بپرسد که امام آن را نداند. یحیی ابن اکثم سؤالی میپرسد که مأمون امام جواد(ع) را به کنیهاش ابوجعفر صدا زد و پاسخ را خواست که امام نیز پاسخ سؤال مرتبط با حکم شکار در حج را با چند سؤال فرعی و ابواب مختلف بیان کرد که خود یحیی در فهم و پاسخ به آن درماند. مأمون هم گفت که خطبه را بخوانید و حضرت نیز خطبه را خواندند.
وی افزود: مأمون سپس در مقابل افسرانش گفت که اهل این خانواده همانند دیگران نیستند مگر نمیدانی که حضرت علی به ایمان فراخوانده شد درحالیکه 12 ساله بود. مگر نمیدانید که خانواده آنها با بقیه فرق دارند و مقامات آنها از صدر تا امام آخرین یکی است. سپس گفت که مگر نمیدانید که پیامبر با حسنین 6 سال و اندی بیعت پذیرفت. مأمون شیعهای بود که بهحق امام معرفت داشت ولی امام را کشت.
وی افزود: همچنین در تاریخ طبری نقلشده است که مأمون با خانواده و دخترانش در سفر جنگی در منطقه روم بود و امام در تکریت به ایشان رسید. حضرت در این سفر ۲۰ سال داشت و با امالفضل به حج رفت. نقل دیگر اینکه مأمون برای شب زفاف امالفضل مجلسی برگزار کرد و از کسی که صدای زیبایی داشت(مخارق) دعوت کرد تا در زفاف موجب جلبتوجه حضرت به مجلس شود و به مردم نشان دهد امام از عیش و نوش بدش نمیآید.
استاد حوزه بیان کرد: مأمون ۲۰۰ کنیز از زیباترینها را برای این مجلس آماده کرده و به دست هرکدام جواهراتی داد تا کنیزکان با جامها و جواهرات به استقبال امام بروند و امام توجهی به آنان بکنند؛ مخارق، ساعتی مشغول آوازخوانی شد، اما امام حتی به چپ و راست نگاه نکرد و به مخارق بانگ برآورد و گفت از خدا پروا کن.
وی تصریح کرد: احتجاج نقل کرده که امام در سال ۲۱۷ و وقتیکه مأمون درگیر جنگ با رومیان بود، با امالفضل به حج رفت، همچنین در سال۲۱۷ مأمون فدک را به اهلبیت برگرداند و در سال ۲۱۸ مجدداً برای جنگ با رومیان رفت و در همان سال مرد و این مسائل را قرینه بر این میگیرند که سن ازدواج امام با امالفضل قطعاً در سنین ۷ یا ۸ سال نبوده است.
وی افزود: همچنین روایتی از دعوت معتصم از امام بیانشده است؛ علی بن یقطین دستور داد امام را به بغداد بیاورند. این واقعه در سال ۲۲۰ انجام شد و در این سال، مجلسی در مورد «حد سرقت» متشکل از قاضیان بغداد برپا شد و معتصم، حضرت جواد را دعوت و در بین نظرات قاضیان، نظر امام را پذیرفت و قرار شد در اجرای حد سرقت، فتوای امام را بپذیرد که قطع دست از ناحیه انگشتان بود و نه ساعد و بازو.
این نشست با رعایت کامل دستورالعملهای بهداشتی برگزار شد و همزمان بهصورت آنلاین از رسانه آپارات بهصورت وبینار مجازی پخش گردید.