نویسنده:   غلامرضا کحلکی     تاریخ نگارش:   1398/08/23     ساعت:   16:10:10
بازدید:   771
 
 
در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدرضا سالاری‌فر مطرح شد؛ پوشش از لوازم عفت زنانه است

عفاف و حجاب دو واژه غالبا همراه و مطرح در جوامع اسلامی است و این در حالی است که بسیاری از جوامع غیر اسلامی نیز به تناسب فرهنگ و آیین خود با آن آشنا هستند. اما عفاف در جوامع اسلامی نیز از منظر کارشناسان و متخصصین تعاریف نزدیک به هم و گوناگونی دارد. برگزاری «همایش ملی الگوی زندگی عفیفانه با رویکرد اسلامی» توسط بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی بهانه ای شد تا در محضر حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدرضا سالاری‌فر؛ استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با مفهوم عفاف بیشتر آشنا شویم.



تعریفی که شما از مفهوم عفاف دارید ، چیست؟

عفاف یک صفت نفسانی است که در واقع متضمن نوعی خویشتنداری است. زمانی که از این خویشتنداری در حوزه جنسی صحبت می‌کنیم، یعنی اینکه یک نفر اندیشه، انگیزش، احساسات و رفتار جنسی خود را در یک چارچوب معین و پذیرفته شده قرار می‌دهد، عفاف انجام داده است.

خویشتنداری در حوزه اندیشه یا کنترل انگیزه چیست؟

خویشتنداری در انگیزش، یعنی اینکه میل و احساسات انسان کنترل شود. این یک درجه بالاتر از عفاف رفتاری است، یعنی حتی آن موقعی که خودش را کنترل می‌کند و دست به رفتار خارج از چارچوب نمی‌زند، امیالش هم هیچ وقت میل و کشش به چنین گناه یا خروج از چارچوب ندارد.

آیا عفاف فقط خود کنترلی است یا شامل دیگر کنترلی هم می‌شود؟ مثلاً فرد دختر یا همسرش را کنترل می‌کند، این هم جزء عفت آن مرد است؟

من فکر می‌کنم فقط خود کنترلی است، یعنی عفاف یک صفت نفسانی است که فرد در واقع یک نوع بازداری و کفّ نفس دارد. مثلاً اگر یک مردی بخواهد مانع ناهنجاری جنسی دختر یا زن یا خواهرش یا یکی از کسانی که وابسته به اوست و ناموسش حساب می‌شوند، بشود، این دیگر کنترلی است، اما اگر این آدم آمد و این کار را نکرد، یعنی هیچ حساسیتی نسبت به این موضوع نشان نداد، می‌گوییم غیرت ندارد. شاید بتوان گفت دیگر کنترلی جزء ملازمات خود کنترلی است. به جای اینکه بگوییم آدم عفیف دیگر کنترلی دارد، بگوییم که یک امر ملازم است، یعنی کسی که عفیف است، حتماً دیگر کنترلی هم دارد.

آیا می‌شود زنی داشته باشیم که حجاب نداشته باشد، ولی عفیف باشد؟!

می‌گوییم زنی که در واقع می‌خواهد عفیف باشد، باید قبول کند که پوشش از لوازم عفت زنانه است؛ ما دربارۀ حجابی که دین می‌گوید بحث نداریم، داریم یک نگاه دیگر می‌کنیم و آن بحث پوشش است. می‌گوییم یکی از ملازمات عفت زنانه، پوشش خاص برای بدن است. یک سؤال مطرح کنم، آیا ذهن متفاهم دینی نه متفاهم فکری انسانی زنی را که مثلاً با دو تکه لباس بیرون می‌آید، عفیف می‌گوید؟ مردم دنیا به این زن چه می‌گویند؟ من می‌گویم مردم دنیا به این فرد عفیف نمی‌گویند، بلکه می‌گویند عفت ندارد. اگر زنی با دو تکه لباس بیرون بیاید مردم دنیا و فطرت انسان به این فرد عفیف نمی‌گویند. بالاتر از این فرض کنید مثلاً زنی دست‌هایش را پوشانده ولی رانش پیداست، من احساس می‌کنم خیلی از مردم دنیا به این عفیف نمی‌گویند. بنابراین می‌گوییم که نوعی پوشش هست که این پوشش ملازم عفت زنانه است.

خاستگاه عفاف فطری است یا چنین چیزی را قبول ندارید؟

اگر بخواهیم در این مورد قضاوتی بکنیم و بگوییم آیا عفاف نتیجۀ محیط‌های اجتماعی و فرهنگی است یا یکی از ابعاد صفات خوب انسان است، به نظر من عفاف فطری است، یعنی یکی از صفاتی که خداوند آن را در انسان قرار داده است، عفاف است. بنابراین من رفتار غیر عفیفانه را ضد فطرت انسان می‌دانم، تحلیل من این است که اگر انسان مسیر درستی داشته باشد، یعنی به طور عادی حتی به نظر من نه رفتار عفیفانه، نه غیر عفیفانه هیچ کدام این‌ها را برایش نگویند، این انسان به طور طبیعی عفیف بار می‌آید. فطرتش اقتضای عفت را دارد نه اینکه عفت او نتیجه محیط باشد.

به نظر شما از چه طریقی می‌توانیم به الگوی زندگی عفیفانه برسیم؟

به نظر من الگوی مفهومی زندگی عفیفانه به این شکل قابل ترسیم است که ابتدا باید عوامل و زمینه‌ها را یک طرف بیاوریم، سپس پیامدها و شاخص‌ها را مشخص کنیم، اینکه زندگی عفیفانه چه شاخص‌های رفتاری دارد. در الگوی مفهومی عفاف، چشم، گوش، لمس، ظاهر بدن، شکل ظاهری و... هر کدام به نحوی جزء شاخص‌های رفتاری هستند. برای کشف این الگو، خوب است هم زمینه‌ها و عوامل را کشف کنیم و هم پیامدها و شاخص‌های آن را، به نظر من بعد از این مرحله به الگوی مفهومی عفاف می‌رسیم.