همان طور که میدانید حدیث شیعه در روزگار امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج خود رسید این دو امام بزرگوار فرهنگ شیعی را هویت دادند اما سوال اینجاست که این دوره طلایی چرا ادامه پیدا نکرد؟
بله دلیل این اتفاق این است که با توجه به حبس طولانی و بیشتر از آن، بازداشت تقریباً خانگی و انزوایی که خلافت عباسی بر امام کاظم(ع) تحمیل کرد، امکان ارتباط کم بود، البته نه به این معنا که کاملاً متوقف شود، ولی به هر حال آن دوران طلایی دیگر نبود. این دوران برخلاف تصور ما در دوران امام رضا(ع) هم ادامه یافت. یعنی درست است که تاریخ از آزادی سیاسی و فرهنگی در زمان امام رضا(ع) یاد میکند اما باید بدانیم که از حدود 20 سال امامت ایشان، نیمی از آن مصادف با هارونالرشید، خلیفه زورمند عباسی است که امام کاظم(ع) را به زندان افکند. نیمه دوم و چند سال پایانی امام رضا(ع) از آزادی نسبی برخوردار بود.
نتیجهای که میخواهم بگیرم اینکه ما آن اوج فرهنگی حدیث شیعی را در دوران اولیه امام رضا(ع) نداریم. پس امام رضا(ع) چگونه باید این را استمرار ببخشند. این سوالی است که قاعدتاً در روزگار امام رضا(ع) مطرح بوده است .اگر ما در عملکرد امام رضا(ع) دقت کنیم، میبینیم ایشان در چند جبهه این حرکت را استمرار بخشیدهاند. یکی در جهت تقویت؛ یعنی شاید لازم نبود دیگر امام رضا(ع) بنیانهای فقهی شیعی و یا بنیانهای اعتقادی شیعه را از نو پایهگذاری کنند. چون امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پایهگذاری کرده بودند. اما نیاز بود تقویت پیدا کند. یعنی اینکه اصحاب و شاگردان را در مجالس خصوصی تعلیم دهند. احادیث را به آنها انتقال دهند. اما بیش از نقش تقویت، نقش پالایشی و تصحیحی امام رضا(ع) نسبت به میراث حدیثی شیعه است که از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
میراثی که امام صادق و امام باقر(ع) برای شیعه گذاشتند در یک برههای به اندازه محدودی با عقاید غالیان اخلتلاط پیدا کرد. مغیرۀ بن سعید در زمان امام باقر(ع) و محمد بن مقلاص اسدی در زمان امام صادق(ع) و دیگر غالیان، با خزیدن در صفوف شیعه، مقداری مفاهیم و عقائد خودشان با عقائد شیعه مخلوط کردند.
آیا این روند، پس از شهادت امام رضا(ع) نیز پی گرفته شد؟
بله.ما میبینیم در زمان امام جواد(ع) و امام هادی(ع) احادیث شیعه مخلوط نیست و فقه و عقاید منسجم شده است. گرچه در زمان امام هادی(ع) رساله مینویسند و در مفهوم قضا و قدر سوال میکنند. ولی دیگر خط پای غلو کمتر دیده میشود تا زمان امام حسن عسکری(ع). که البته آنجا به خاطر حبس طولانیمدت امام هادی(ع) و حبس خود امام حسن عسکری(ع) دوباره غلات ظاهر میشوند و از این فرصت سوءاستفاده میکنند. نکته مهم اینکه در روزگار امام رضا(ع) گاه کتابها و مجموعه های حدیثی نیز بر ایشان عرضه میشود و ایشان آن را بررسی و رد و تایید میکنند. برخی نمونههایش را در مقاله «عرضه حدیث بر امامان» شماره 6 و 9 مجله علوم حدیث آوردهام و دوستان می توانند در آنجا مراجعه کنند.
امام رضا(ع) غیر از نقش پالایشی که در فرهنگ حدیثی بر عهده گرفتند چه نقش مهم دیگری را انجام دادند؟
نقش دیگری که امام رضا(ع) در حدیث شیعه و بلکه کیان و هویت شیعه دارند نقشی است که در مواجهه با دیگراندیشان و کژ اندیشان آن زمان داشتهاند. در زمان مأمون ما با نهضت ترجمه در جهان اسلام روبرو هستیم. یعنی یک میراث علمی در خور اعتنایی از ایران و یونان به تمدن اسلامی سرازیر میشود. مسلمانان فرهیخته مانند عالمان در عراق یا غرب جهان اسلام و شمال آفریقا، میراث ایرانی و یونانی را ترجمه کردند. این میراث مانند هر اندیشه دیگری که وارد زندگی فکری یک امت و جامعه میشود قاعدتاً ناسازگاریها و یا در یک معنای فروتر، ناهمواریهایی با معناهای نهفته در آن جامعه ایجاد میکند. یعنی برای نمونه ممکن است در مورد معاد جسمانی و یا روحانی، اندیشه یونانی با اندیشه اسلامی، حداقل اگر مخالفت نداشته باشد، تفاوتی داشته باشد که این مهم اندیشههایی را ایجاد میکند. یا در مورد وجود ربالنوعها برای آسمان، باران، محبت، رزق و روزی و... این موارد ممکن است یک سلسله مشابهت و یا مخالفتهایی با اندیشه شفاعت و توسل داشته باشد. اینها را باید در این فضای فکری جستجو کنیم. اگر به این نهضت ترجمه، بقایای باز مانده از زندیقیگری را اضافه کنیم و این دو به هم ضمیمه شوند، میبینیم نقش امام رضا(ع) در این خصوص به عنوان یک مدافع عقاید اسلامی و عقاید شیعی ظهور پیدا میکند. البته زندیقیگری با هجوم و مقابله خشن بنی عباس و کشتن آنها در روزگار امام صادق(ع) فروکش کرد، اما تهماندهها و رسوبهای فکریاش تا چندین دهه باقی ماند. به عبارت دیگر عالمان مسلمان آن زمان درگیر پاسخ گویی به شبهات و سوالات برآمده از این امتزاج فکری بودهاند ولی نمیتوانستند به همه آنها پاسخ دهند. پس ناگزیر به امام رضا(ع) و دیگر ائمه اطهار(ع) مراجعه میکنند. یک دسته از شواهد تاریخی را میتوان در مناظرههای امام رضا(ع) یافت که در نیمه دوم امامت ایشان بیشتر رخ داده است. این مناظرهها نشان میدهند که جریان فکری آن زمان مسلمانان، یک جریان تقریبا آزاداندیشانه شده است. تقریبا میتوانیم بگوییم که به این سمت دارد حرکت میکند. چه نظریات دیگراندیشانه ولی در سطح درونی مثل مسئله حادث بودن قرآن ، چه در عرصه بیرون از حوزه اسلامی مانند مسئله تناقض درونی توحید و تثلیث ادعایی مسیحیت و یا در مسائلی مانند هجومهای فکری یهودیان به اسلام و دخول و ورود اسرائیلیات در عرصههای مختلف، در همه موارد امام رضا(ع) ناگزیر از این هستند که موضعگیری کنند. این موضعگیری باعث میشود که بخشی از احادیث را که راویان ما نقل میکنند، احادیث اعتقادی، کلامی و جدلی از امام رضا(ع) باشد. میتوانیم بگوییم اعتقادیات و کلام در زمان امام رضا(ع) در حال اوج گرفتن است؛ هر مقدار فقه شیعه در زمان امام صادق(ع) به اوج رسیده و تقریبا میتوانیم بگوییم افزودههای بعدی چندان فراوان نیست، اما اعتقادیات و احادیث کلامی و عقیدتی شیعه در زمان امام رضا(ع) به اوج رسیده است. البته برخی از این مناظرهها سند صحیحی ندارند اما اصل مناظرهها و احادیث اعتقادی که از امام رضا(ع) صادر شده است، را نمیتوانیم انکار کنیم.
برخی از احادیث امام رضا(ع) از سطح بسیار بالاتری در مقایسه با سایر احادیث برخوردار هستند لطفا در این خصوص توضیحاتی بفرمایید؟
امام رضا(ع) برخی خطبهها شبیه خطبههای توحیدی امام علی(ع) که در نهج البلاغه نقل شده است، دارند. یعنی مشخص است که آن زمان ایشان قصد داشتند در این فضا، آن مطالب اصیل و والای شیعه را عرضه کنند، نه مطالبی برای اغنای آدمهای معمولی و مطالب سطح پایین. به همین دلیل برخی احادیث امام رضا(ع)، از یک سطح و تراز بالاتری نسبت به احادیث سادهای که در زمینه عقاید برای اغنای عمومی مردم صادر شده است، دارد. این سه نقش؛ یعنی تقویت پیشینه شیعه به ویژه در احادیث فقهی، تصحیح و پالایش میراث حدیثی شیعه و سپس به اوج رساندن احادیث کلامی و اعتقادی و اساساً کیان فکری شیعه، را میتوان مشخص کننده بخشی از جایگاه امام رضا(ع) در عرصه حدیث و دانش دینی دانست.